قل إن کنتم تحبون الله ......
اثبات اصل دوست داشتن خدا ... فرمول ساده ایست که می شود حفظش کرد اما معلوم نیست بتوان به آن عمل کرد! اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا هم شمارا دوست داشته باشد و گناهانتان را ببخشد که او بخشاینده و مهربان است.
از خدا و فرستاده او اطاعت کنید و سرپیچی نکنید که خداوند کافران را دوست ندارد- (30 و 31 عمران) اینکه می گویم عمل کردن به این فرمول آسان نیست به خاطر خیلی چیزهاست!
بهتر است از اینجا شروع کنیم که نه تنها در سوره مبارکۀ آل عمران بلکه در جای جای ِ کتاب آسمانی قرآن آمده است که شرط رستگاری اطاعت کردن از رسول خدا است. اطاعت از فرستادگان و انبیاء الهی ، بویژه ( حضرت محمد (ص) ). اصلا آنقدر این اصل پیروی کردن و شنیدن سخنان پیامبر اعظم (ص) مهم است و خداوند کریم بر آن تأکید داشته است که درآیۀ 31 سوره آل عمران ، کسانی را که از رسولِ او تبعیت نمی کنند (کافر) قلمداد کرده است! کافر به معنای کسی است که حق و راستی را می پوشاند و پنهان می کند. خیلی تأمل برانگیز است نه ؟ اینکه خداوند محبت و دوستی خود را به کسانی نزدیک بداند که رسول او را دوست دارند. چرا که خود به رسول اکرم فرموده است: به کسانی که می خواهند نشان بدهند مرا دوست دارند بگو تو را دوست داشته باشند بگو به حرف های تو گوش دهند و عمل کنند که در این صورت محبت و رحمت و آمرزش من به آنها می رسد ومن آنها را دوست خواهم داشت. این سخن یعنی نزدیکی بسیار خاصی میان رسول الله (ص) و خداوند متعال بوده است. یعنی تمام آنچه از پیامبر به ما رسیده دقیقا از جانب خود خود خود خداوند است. خداوندی که متعلق به تمام خلایق است، متعلق به تمام هستی .به خاطر همین هم هست که ما حضرت محمد (ص) را رحمه للعالمین می نامیم! رحمتی برای تمام عالم و جهان خلقت و مخلوقات آن، رحمتی که فراگیر است. عجیب نیست؟!
چرا پیامبر را ( رحمه للمؤمنین) نمی نامیم؟ ( رحمه للمسلمین؟) (رحمه للمتقین؟) (رحمه للمُقربین و المُخلصین وشاهدین والمحسنین و الصدیقین؟) نه....خداوند هرگز (خاتم پیامبرانش) را رحمتی برای یک عده خاص قرار نداده است چرا که خودش را، تنها خدای بندگان مؤمن مسلم و متقی و... قرار نداده است. چرا که خودش خدای همه است.
خدایی که همیشه آماده است تا ببخشد و بنده پروری کند و بازگشت بندگانش به سویش را ببینید و صدایشان را بشنود. برای همین هم رسولی از جنس خود این خلایق برای آنها فرستاد. رسولی که با اخلاقی نیکو و با تمام وجود به هدایت عام و خاص بندگان مشغول باشد و برای زنده کردن اخلاق و آداب نیک مبعوث شده باشد. اولین قدم برای آنکه نشان بدهیم خدا را دوست داریم، دوست داشتن رسول او واولیاء اوست. امام صادق (ع) می فرمایند: (دروغ می گوید کسی که ادعا کند کسی را دوست دارد اما به حرف های او گوش نکند و کاری کند تا آن کس را بیازارد!) از این فرموده می توان فهمید که دوست داشتن در عمل کردن است که جلوه ی واقعی خود را آشکار می کند. اقرار زبانی تنها زمانی اعتبار دارد که به عرصه ی ظهور رسیده باشد. درست مانند خود پیامبر اکرم (ص)! پیامبری که در راه دوست داشتن خداوند از همه چیز خود گذشت! همان پیامبری که دشمنانش بر سر او خاکستر می ریختند و آزارش می دادند اما حضرت هم چنان به آنان در سلام کردن پیشی می گرفت و روزی که دید دیگر بر سرش خاکستر نمی ریزند به پرس و جو ازاحوال آنان پرداخت و فهمید شخصی از آنان بیمار است، سپس برای عیادتش آماده شد و با اخلاق عملی خود ، کینه ورزترین و بی اخلاق ترین افراد را هم به آیین محبت برانگیز اسلام دعوت کرد و مسلمان نمود.اگر پیامبر (ص) توانست اسلام را به قلب های مُهرخورده ی بسیاری وارد کند تنها به این دلیل بودکه او خداوند را دوست می داشت و دوستی بین او وخدا حقیقی و خالص بود. برای همین هم سخنان رسول الله در مردم اثر می کرد چون خود ایشان همیشه به این منبع محبت وصل بود و دائم از محبت خداوند رحمت و برکت دریافت می کرد و به خلق منتقل می نمود. هنوز هم که هنوز است و تا هزاران هزار سال دیگر این رحمت و برکت ها ادامه دارد، تا هر زمان که نام محمد (ص) آورده شود و از او پیروی کنیم. به هر دین و آیینی که باشیم اگر اورا دوست بداریم و رهروی راه او شویم به فرموده خداوند مؤمن واقعی هستیم:
إنَّما المُؤمِنینَ الَّذینَ آمَنوُا بّاللهِ وَ رَسوُلِهِ ثُمَّ لَم یَرتابُوا وَ جاهَدُوا بِاَ موالهِم وَ اَنفُسِهِم فی سَبیلِ اللهِ اوُلئِکَ هُمُ الصّادِقونَ (آیه 15 سوره حجرات )
مؤمن واقعی کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورده است وشک و تردیدی به خود راه نداده و با جان و مال خود در راه خدا جهاد کرده است آنها راستگویانند.
آنچه که بسیار عجیب است این است که چرا ما قدر این داشته های بزرگ را نمی دانیم! چرا با اندک ایمان ناچیز خود منت می گذاریم بر سرخدا و رسولش! خداوند در ادامه ، آیه (16 سورۀ حجرات ) می فرماید: من بر سر شما منت می گذارم که شما را به سوی ایمان هدایت کردم، شما با ایمانتان برمن منت نگذارید! اینجا (ایمان ) همان دوست داشتن های ماست که ادعامی کنیم... اینجا دوست داشتن مان هم (منت ) است در حالیکه باز درآیه 164 سوره آل عمران می خوانیم:
« خداوند بر مؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگی به آنان بخشید) که پیامبری از خودشان در بین آنها بر انگیخت تا آنها را پاک کند و قرآن را به آنها بیاموزد و آیات را برایشان بخواند و قبل از این در گمراهی و جهل آشکاری بودند...» جالب تر ازهمه اینها این است که چنین پیامبری هیچ اجری از خدا و بندگانش در برابر تمام زحمات و رنج های پیامبری و هدایتش طلب نمی کند به جز: (مَوَدَه لِلقُربی ) دوستی اهل بیت و نزدیکانش! همانطور که خداوند شرط دوست داشتن خود را در دوست داشتن و عمل کردن به گفته ها و سیره ی پیامبرش دانسته، پیامبرش هم شرط دوست داشتن و اجر خود را چیزی جز محبت و دوست داشتن اهل بیت خود قرارنداده است. عجب دینی! تماما عشق و دوستی و رحمت و محبت! آن هم محبت و عشق ورزیدنی که سودش به نفع خود انسان است و نه به نفع خداوند ورسولانش و اهل بیت (ع) که بی نیازند از هرگونه نیاز! در حقیقت این ما هستیم که به دوست داشتن آن ها محتاجیم. ما هستیم که با عشق ورزیدن به پیامبر اکرم (ص) به خداوند نزدیک می شویم و این عشق و دوستی ما را بزرگ می کند و به انسان شدن ، نزدیک تر! چگونه می توان اینقدر وسعت داشت که مزد رسالت وسال های سال سختی های پیامبری و صبر در برابر نادانی و جهل و مبارزه بابدی و جنگ های پی در پی را تنها « دوستی ِ اهل بیت و دوستان خود» قرارداد؟
حتی اینجا هم پیامبر (ص) به فکر امت خود است ، نه به فکر خود! محبت و عشق ورزیدن به اهل بیت را می خواهد چرا که آن محبت و عشق می تواند امتش را به سرچشمه اصلی دوست داشتن ها و عاشقی ها که خود خداست برساند! چون می داند محبت کردن و دوست داشتن یک طرفه نخواهدبود، اگر محبت کنی و قدم در راه بگذاری ، خداوند هزار قدم برای دوست داشتن تو بر می دارد . این است قصه دوست داشتن خدا که در گروی ِ دوست داشتن پیامبرش است و اجر پیامبر جز دوستی اهل بیت او نیست، اهل بیتی که خود در راه ِ اثبات عاشقی به خداوند همه چیزشان را دادند! هم چون حسین بن علی علیه السلام که در عشق الهی حل شد!
خود عشق شد و با دوست داشتن رسول اکرم (ص) به منتهای دوست داشتن خداوند رسید! تا آنجاکه خداوند او را برای خود کرد و کسی که برای خدا شود تا ابد جاوید می ماند! انسان خلق شده است تا بتواند دوست داشتن و عشق ورزیدن را بیاموزد، خلق شده است تا جاودان شود و برای بقا آمده است نه برای فنا! و کلید تمام قفل های زندگی اش تنها با محبت و دوست داشتن است که بازخواهد شد. محبتی که از روی معرفت باشد و نه از روی اجبار و وظیفه! و دوست داشتن تنها با معرفت و شناخت و آگاهی کسب می شود و راه کسب کردن این معرفت تنها در عبادت است، عبادت عاشقانه و نه عبادتی از روی ترس یا طمع ، ترس دوزخ و طمع ! بهشت ویا بهانه های دیگر رنگ رنگ!
معرفت
عبادت
محبت
معرفت و آگاهی موجب عشق و محبت می شود و عشق موجب افزایش شعور و درک برای عبادت و بازخود عبادت موجب افزایش معرفت میشود! پیامبراکرم (ص) حضرت ختمی مرتبت دایه دار و سرحلقه این چرخه است که دستِ هرکس را که طالب دوستی او باشد می گیرد و وارد این حلقه می کند!
سلسله موی دوست حلقۀ دام بلاست هرکه در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
و این است رازِ « قُل إن کُنتُم تُحبونَ الله فَتَبِعونی یُحِبِبکم الله ...»
نویسنده: متین السادات عرب زاده
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}